به گزارش خبرگزاری حوزه، جناب آقای محمدحسن اعتصام نیا در مقاله ای به «بررسی روش تبلیغ دین توسط امام صادق (ع) با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی دوران آن حضرت» پرداخت که تقدیم می شود:
چکیده
گسترش تشیع هدف تامه امام صادق (ع) بود. به همین واسطه شما میتوانید در زمان امام صادق (ع) اوج پیشرفت شیعه را مشاهده کنید. اگر بخواهیم علت این پیشرفت چشم گیر را مورد برسی قرار دهیم باید بگوییم به دلیل عدم ثبات حکومت بواسطه جنگ های برون مرزی و همچنین شورش های متعدد شهری در ابتدای حکومت بنی عباس، امام توانایی تبلیغ گسترده را داشت. از روی دیگر تکثیر فرقه های انحرافی، سستی مردم، بی کفایتی فقها، باعث شد که امام صادق (ع) به تربیت شاگرد بپردازد تا اسلام ناب محمدی به طور صحیح بر همگان معرفی شود و دین را عاری از هرگونه تحریف حفظ کند.
مقدمه
بر هیچ کس پوشیده نیست که امام صادق (ع) رییس مکتب شیعیان میباشد. به طوری که شیعیان آن حضرت به شیعیان جعفری میشناسند. خدمات امام صادق (ع) همواره در هر حیطه شهرت بسیار زیادی داشته و دارد. یکی از این خدمات میتوان به تعلیم و پرورش مبلغان دینی زبده اشاره کرد زیرا امام صادق (ع) تا حدی توانایی گسترش دین را داشتند در نتیجه محدودیت زمان و همچنین عدم دسترسی به تمام کشور ها و شهرها باعث میشد که امام اقدام به پرورش شاگرد کند تا بعد از تعلیم و کسب علم و تربیت صحیح دینی، هر کدام نمایندگان تبلیغی امام در اقصی نقاط جهان باشند.
در حقیقت امام صادق بدین واسطه توانست مقدار زیادی از جهالت ها و کج فهمی دینی افراد را از بین ببرد. زیرا حد زیاد انحرافات دینی در زمان ائمه معصوم (علیهم السلام) به دلیل عدم فهم صحیح مردم از دین و شریعت بود. بدیهی است که فرد جاهل در صورت عدم فهم صحیح، ناخودآگاه به باطل روی می آورد و از راه درست خارج میشود. دقیقا وظیفه تمام ائمه عصمت و طهارت (علیهم السلام) استدراک و تبیین دینداری صحیح بود. این وظیفه تبلیغی در هر برهه با توجه به شرایط به روش خاص خود اجرا میشد و میتوان گفت هر امامی در زمان خود با توجه به اقتضائات روش تبلیغی جدا گانه ای داشته اند.
کلیدواژه
(انحرافات، پیشرفت، شیعه، گسترش شیعه، روش، پرورش، تعلیم، شورش، شرایط سیاسی)
همانطوری که میدانیم وظیفه تمام انبیاء از حضرت آدم تا خاتم النبیین تبلیغ دین بوده است. به همین واسطه و با توجه به اینکه ائمه عصمت و طهارت ادامهدار راه و انبیا هستند آنها هم یکی از وظایف اصلیشان از زمان امیرالمومنین تا حضرت حجت بن الحسن (علیهم السلام) تبلیغ دین بوده است. قرآن کریم وظیفه اصلی انبیا را اینگونه خطاب میکند: (مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ) بر پیغمبر جز تبلیغ (احکام الهی) وظیفهای نیست، و خدا هر چه را آشکار داشته و یا پنهان دارید همه را میداند..
یا حضرت امیرالمومنین در مورد وظیفه تبلیغی ائمه عصمت و طهارت میفرماید: تَاللَّهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْلِیغَ الرِّسَالاتِ وَ إِتْمَامَ الْعِدَاتِ وَ تَمَامَ الْکَلِمَاتِ، وَ عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَبْوَابُ الْحُکْمِ وَ ضِیَاءُ الْأَمْرِ
به خدا سوگند، رساندن پیامها و وفای به وعده ها و معنی کلمات را به من آموختند. ابواب حکمت، نزد ما اهل بیت است و چراغ دین را ما افروخته ایم (خطبه ۱۲۰ نهج البلاغه).
پیام ها و به اما باید بدانیم ائمه عصمت و طهارت با توجه به موارد فوق و با توجه به وظیفه تبلیغی که داشتهاند شکل و روش آنها با یکدیگر متفاوت بوده به دلیل اینکه هر امام در موقعیت مختلف، افراد مختلف، مخاطبین خاص، زمان مختلف و در اتفاقات مختلف حضور داشتند به همین سبب روش تبلیغی آنها به موقعیت اجتماعی و سیاسی، فرهنگی و... وابسته بوده است و یقینا در روش تبلیغی آنها تاثیرگذار و هدفمند بوده است
در ابتدا حضرت امیرالمومنین (ع) به غیر از تبلیغ تذکر آمیزی که داشتهاند بیشترین تبلیغشان در جنگ صورت میگرفته است از روی دیگر با توجه به اینکه کفار را از بین میبردند ضمینه سازی خوبی برای تبلیغ دین بوده است. امام حسن مجتبی (ع) تا بخشی سیره حضرت امیرالمومنین (ع) را در پیش گرفت. روش تبلیغی امام حسین (ع) با توجه به خفقان و ترس حاکمیت و حکومت آن روز، کمی فرق داشت آن بزرگوار مجبور به جنگ شد و آن تبلیغ هم منتهی به جنگ شد. اما ناگفته نماند تبلیغ سیدالشهدا با دیگران اندکی تفاوت داشت.
شما در جنگهای امیرالمؤمنین روش تبلیغی روبرو و چهره به چهره و همچنین بیان تذکرات را در سپاه مقابل نمی بینید اما در زمان امام حسین علیه السلام شما شاهد این هستید که حتی در جنگ ایشان کلاس درس برگزار کردند و نکات و تذکرات مختلفی برای از بین بردن جهالت سپاه مقابل بیان کردند به طور مثال ایشان در هر منزل خطبه و نکته جداگانهای را بیان میکردند و یا در هر زمان از عاشورا بیان و دعای خاص خود را برای روشن سازی میخواندند.
حتی یاران سیدالشهدا روشهای تبلیغی عجیبی داشتند آنها بدون استثنا رجزخوانی کردنند. شاید بعضی از رجزها با یکدیگر مشترک بود اما رجزخوانی آنها در هنگام جنگ ترک نمیشد. شما در حقیقت در زمان سیدالشهدا و در جنگ حضرت امام حسین علیه السلام یک دانشگاه بسیار مجهز و با اساتید بسیار خبره و مبرز را میبینید که این اساتید از هر قشر، نوع، خصوصیت و... در آن دانشگاه به درس پرداختند. از استاد جوان تا استاد ۷۹ ساله از استاد سیاه پوست تا استاد سفید پوست از استاد فقیر تا استاد غنی
اما در زمان امام زین العابدین (ع) روش تبلیغی تحول عجیبی داشت به طوری که ایشان دیگر روش تبلیغی جنگ را پیش نگرفتند و روش تبلیغی فرهنگی و چهره به چهره و بیان نکات و تذکرات را در سیره تبلیغی خود قرار دادند.
به طور مثال حضرت زین العابدین تبلیغ ایشان به صورت این بود که این بزرگوار برده میخریدند و آزاد میکردند یا شروع به تدوین کتاب گوهربار صحیفه سجادیه کردند و همچنین با توجه به اینکه ایشان در عاشورا حضور داشت اتفاقات عاشورا را به تفصیل بیان کردند. اما ناگفته نماند که این زمان یعنی زمان امام زین العابدین (ع) باز خفقان حاکم حضور داشت و به همین دلیل ایشان نمیتوانست این تذکرات و تبلیغ دین را به صراحت بیان کند.
در زمان امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) شما شاهد اوج پیشرفت شیعه هستید، چراکه روش تبلیغی آنها کاملاً چهره به چهره و شامل بیان نکات و تذکرات بود و عاری از هرگونه جنگ و تنشی اما زمان امام صادق در حقیقت روش تبلیغی به طور کاملا متفاوت و ویژه ای انجام شد و به همین دلیل کلید طلایی و اوج پیشرفت شیعه در زمان این بزرگوار بود، چراکه امام صادق علیه السلام شروع به یک تبلیغ فرهنگی و همچنین جنگ فرهنگی کردند. شاید امام جنگ جسمی و تن به تن انجام دادند و مانند سیدالشهدا شمشیر نزدند اما جنگ امام یک جنگ کاملاً رسانهای و فرهنگی بود چراکه دشمنان امام، دشمنان سختتر و ویژه ای بودند و همچنین اقتضای آن زمان این بود که باید امام به جای جنگ با خنجر و شمشیر جنگ نرم انجام دهند و جنگ تفکرات و انحرافات را در پیش بگیرد.
دلیل جسمی نبودن جنگ امام صادق در این بود که در زمان امام صادق دشمنان امام داری انحراف، تفکر باطل و عناد سرشار بودند به همین سبب جنگ تن به تن با آنها بی فایده بود. از روی دیگر همانجوری که میدانیم انحرافهای فکری با حذف جسمی حل نمیشود، بلکه انحرافهای فکری با مقابله ذهنی و تبییین تفکرات صحیح حل میشود. شما اگر عقاید اشتباهی را در جامعه ببینید نمیتوانید با کشتن، آن مسئله را حل کنید بلکه باید بوسیله فرهنگ سازی، آن را از بین ببرید و چنانچه دست به کشتن زده شود باید بداند که این مقابله در حقیقت فقط یک وسیله و توقف کوتاه مدت است.
به همین سبب امام از جنگ جسمی گذر کرد و به جنگ فرهنگی و سیاسی پرداخت. بیشتر دشمنان او به خصوص دشمنان سیدالشهدا دلیل آمدن و جنگیدن آن دشمنان با سیدالشهدا در (ملئت بطونکم من الحرام) یعنی شما راحت طلب هستید. یا به قول حضرت فاطمه زهرا در خطبه فدکیه خطاب به انصار میفرماید: (أخلدتم الی الخفض)
پس از این بیانات میتوان نتیجه گرفت که به طور مثال دشمنان سید الشهدا با هدف وعده و دنیا طلبی و راحت طلبی به جنگ با امام معصوم رفتند به فرض مثال:
فرماندهان سپاه دشمن برای اینکه سربازان خود تنبل و راحت طلب بار نیایند آنها را وادار کردنند که باید در خیمه زندگی کنند تا اینکه یک روز این خیمهها به دلیلی آتش گرفت و جمع کثیری از این سربازان از بین رفتند. استانداران و فرماندهان نامه به خلیفه وقت نوشتند و از آن درخواست کردند که خانهای برای سربازان بنا کند تا جان آنها حفظ شود. آن خلیفه به درخواست فرماندهان موافقت کرد، اما سه شرط برای ساخت خانه گذاشت. اولاً آن خانهها نباید سقف ثابت میداشتند دوما خانهها نباید بیش از سه اتاق میداشت و سوما خانهها نباید دو طبقه میبود از این رو زمانی که میخواستند عمر سعد را وادار به جنگ با سیدالشهدا کنند و آن را قانع کنند که باید بروی و سر حسین را برای ما بیاورییکی از وعدههای آنها این بود که تو از این قاعده مستثنا هستی. یعنی میتوانی خانه دو طبقه برای خود بسازی و به همین دلیل عمر سعد حیله و نیرنگ این مسئله را خورد و به جنگ با سیدالشهدا رفت. زمانی که از آن پرسیدند چرا میخواهی بروی و جنگ با پسر رسول خدا بکنی با آنکه میدانی این کار اشتباه است عمر سعد گفت: (إذن ینهدم لداری)
اما دشمنهای زمان امام صادق کاملاً فرق داشتند زیرا آنها از لحاظ فکری کاملاً منحرف بودند و هیچ گونه جنگ جسمی نمیتوانست با آنها مقابله کند و تنها راه مقابله با آنها از بین بردن اعتقادات باطل و اشتباه آنها بود و همچنین باید بدانیم که از بین بردن آنها مشکلی را حل نمیکرد چرا که اعتقاد باطل به سرعت تکثیر میشود و مثل یک ویروس دست به دست میچرخد و تمام انسانها را از لحاظ فکری آلوده میکند به همین سبب باید آن اعتقاد را برداشت تا جلوی آن گرفته شود.
دشمنان امام صادق علیه السلام مانند معتزله، مرجئه، غالات، اهل کتاب و غیره بودند؛ اما همانطوری که ذکر شد امام صادق علیه السلام باعث اوج پیشرفت شیعه از لحاظ قدرت و گسترش شد چرا که ایشان در بهترین موقعیت تبلیغی قرار داشت به دلیل اینکه:
۱. امام صادق علیه السلام در آخر حکومت بنی امیه و اوایل حکومت بنی عباس بود و زمانی حضور داشتند که بنی امیه رو به انهدام و از بین رفتن بود و همچنین حکومت بنی عباس هنوز ثبات نداشت و به استحکام و قدرت ثابتی نرسیده بود به همین دلیل حکومت آن روز نمیتوانست جلوگیری از تبلیغ امام صادق کند و همچنین جامعه آن روز دارای خفقان و ترس زیادی نبود چراکه آن حکومت دارای تزلزل و تنش زیادی بود و هر روز به آن تنش افزوده میشد.
۲. در زمان امام صادق علیه السلام جنگ بسیار زیادی در بین کشورهای مختلف صورت گرفته بود و به همین دلیل محدوده حکومتی آن روز را تحت شعاع قرار میداد به طور مثال جنگهایی مانند جنگ آذربایجان مغرب خراسان و غیره باعث عدم امنیت کافی در حکومت آن زمان میشد.
۳. همچنین شورش بسیار وسیعی در عراق عرب اتفاق افتاد و به همین دلیل باز هم این اتفاقات حکومت آن روز را بیثباتتر جلوه میداد.
۴. از لحاظ حکومتی و سیاسی فرماندهها یک به یک استعفا میدادند و از کار خود کنارهگیری میکردند و عملاً فرد پای کاری در حکومت آن روز وجود نداشت تا بتواند آن حکومت را اداره کند و جو آن زمان را حفظ و آرام نگه دارد.
۵. مهمتر از آن ضایعه معنوی و فکر آن روز بود. این ضایع فکری و معنوی شامل چند مورد میشود که کار امام را در مورد تبلیغ دین راحت میکرد و باعث میشد به جای اینکه امام به جنگ تن به تن بپردازد به جنگ نرم روی بی آورد.
الف. اولین مسئلهای که ضایعه معنوی و فکری را در آن روز ایجاد میکرد ناکارآمدی علما و فقهای آن روز بود چرا که علما در آن زمان بر سه قسم تقسیم میشدند:
قسم اول عالمانی بودند که خود را مدعی در علم و فضل میدانستند ولی خود ر از انجام کار سیاسی بر حذر میداشتند به طوری که آنها حاضر بودند در خانه بنشینند ولی در کار سیاسی و اجتماعی داخل نشوند چرا که به این عقیده داشتند که ما به چه دلیل باید خودمان را قاطی این مسائل بکنیم و در این مسائل داخل شویم. قسم دوم عالمانی بودند که عالمان حکومتی نام داشتند و دوش به دوش پادشاه به عیش و کیف کردن میپرداختند و قشر سوم عالمان نان به نرخ روز خوری بودند که از حکومت پول میگرفتند و برای آنها فتوا صادر میکردند به طوری که اگر حتی در آن حکومت حدیث به حکم فقهی بر نفع خود میخواستند به آنها پول میدادند و آنها حدیث جعلی و حکم فقهی بر طبق باب میل آنها صادر میکردند به طوری که این فتاوا به نفع آنها تمام شود یا به زبان ساده هر کاری که خلیفه میخواست بکند روایت و حدیثش آماده بود. و حکم حلیتت و حرمت آن روی میز بود.
ب.سستی مردم یکی از دلایل مهم عدم قیام تن به تن امام صادق بود و به همین دلیل امام صادق را به قیام دور را دور و جنگ نرم وادار میکرد به طور مثال زمانی که بعضی از طوایف خراسانی به نزد امام میآمدند و از امام درخواست میکردند که که چرا قیام نمیکنی ؟ امام با امتحانات مختلف آنها را تست میکرد و عدم ناکارآمدی آنها را به گوش آنها متذکر میشد. به فرض مثال یکی از این افراد خراسانی از امام سوال کرد که چرا قیام نمیکنی و به جنگ جسمی روی نمیاوری ؟ امام بلافاصله از او درخواست کرد که به داخل تنور برود. آن فرد امتناع کرد ولی بعد از آن امام از شاگرد و یکی از یاران حاضر در آن جمع درخواست این کار را کرد. آن یار امام بلافاصله داخل تنور رفت و در را بست. همه تصور میکردند که یار امام از بین رفته است و کاملاً سوخته است اما باید بدانید تنور خاموش بود ولی امام فقط میخواست بفهمد که آیا جامعه و یاران آن و دوستداران آن حضرت آماده قیام هستند یا نه. همه آنها واهمه و ترس داشتند و عملاً شجاعت کافی و وافی برای قیام علنی را دارا نبودند.
ج. سومین مسئله در این بود که تحریفات به حداکثر رسیده بود یعنی شما در هرجا تفسیر قرآن و یا کلاس دینی را میدیدید که همه به نفع خودشان و به حق خودشان تفسیر میکردنند و سال به سال و ماه به ماه شما شاهد گروه و انحراف جدید عقیدتی سیاسی و اجتماعی بودید. با توجه به دلایل و مسائل فوق امام مجبور به مقابله با این مسائل بود و برای حفظ آیین اسلام از تحریفات و تشکیل یک نظام اجتماعی بر اساس آن آیین، باید به به یک سری عملکردها و تکنیکهای مختلف و اهدافهای اجتماعی و سیاسی دست میزد تا بتواند این آیینها را زنده نگه دارد و دین ما را از هرگونه تحریفات و اشتباهاتی که در آن زمان انجام میشد و روز به روز تکثیر و شیوع پیدا میکرد باز دارد. از عملکردهای امام صادق علیه السلام میتوان به چهار عملکرد اساسی و اصلی امام اشاره کرد.
امام صادق (علیه السلام) در مرحله اول به تبیین اسلام ناب محمدی پرداخت؛ چراکه عملاً اسلام ناب محمدی مخلوط اغراض شهوانی و اغراض سودجویانه دشمن شده بود و عملاً حق و باطل، درست و نادرست در این دین خود ساخته معلوم نبود؛ یعنی با نام اسلام خلاف اسلام حرکت میکردند به طوری که خیلیها بودند که مصلحتشان در این بود که یا مفاهیم قرآن را بیان نکنند یا ضعیف انجام بدهند یا آن را با مسمومی از تعلیمات مورد علاقه خلفای زمان خود بپوشانند. اینکه بسیار در جامعه شنیدهاید که امام صادق ۴۰۰۰ شاگرد داشت با دهری و طبیعی و ملحد و بیدین و کج فهم مباحثه میکرد خودش یک مبارزه بود.
اما مبادا تصور شود که امام صادق درس میداد و فلان عالمی بود در فلان گوشه یک حوزهای نشسته و به هیچ کار سیاسی و جنگ اجتماعی نمیپرداخت بلکه همین کار امام اصل در جنگ بود و همین کار امام خود میدان رزم و مجاهدت فی سبیل الله نام داشت به طور مثال برای اینکه امام میدید و شاهد آن تحریفات بزرگ در اسلام ناب محمدی بود و این امام شاهد این بود که هر کس قرآن حکیم را به شکل خود و به نفع خود تفسیر میکند در نتیجه قرآن را به بهترین شکل یعنی تفسیر قرآن به قرآن آغاز کرد و به وسیله آیات مبارکه قرآن، قرآن را تفسیر نمود به همین شکل دیگر جایی برای تحریفات و اغراض مسموم دیگران نمیماند البته به همین دلیل است که حضرت امیرالمومنین میفرماید:
کِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ یَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ یَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَی بَعْضٍ وَ لَا یَخْتَلِفُ فِی اللَّهِ وَ لَا یُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ (خطبه ۱۳۳ نهج البلاغة)
و بعضی از آن ببعض دیگر گویا (پاره ای از آیات آن آیه دیگر را تفسیر می نماید) و بعضی از آن بر بعض دیگر گواه است (برای فهم مراد از آیه ای به آیه دیگر استشهاد میشود) و (از این جهت) قرآن در معارف و احکام الهیّ اختلاف ندارد، و پیرو و مؤمن بخود را از خدا جدا نمی گرداند (بلکه او را به شاه راه هدایت و رستگاری رهسپار می نماید).
یا حضرت آیت الله علامه طباطبایی (ره) میفرماید: این نوع تفسیر یعنی تفسیر قرآن به قرآن را شیوه مورد قبول قرآن و ائمه میدانم.
دومین عملکردی که امام آن را پیش گرفت تبیین مسئله امامت و منزلت امام در جامعه بود در آن جامعه عملاً جایگاه امامت و امام حی و معصوم گم شده بود و آنقدر انحرافات و همچنین حکومت خود را قدرتمند نشان میداد که دیگر جایی برای منزلت و شأن بلند مرتبه و عالی رتبه امام باقی نمیماند به همین سبب امام صادق شروع به تبیین مسئله امامت و جایگاه امامت در جامعه شریعت و طریقت نمود به طوری که بیشترین احادیث کلامی و بیشترین احادیثی که به مقام و منزلت امام اشاره دارد از لسان مبارک امام صادق علیه السلام است. جامعه آن روز باید میدانست امام و حکومت اسلامی و رهبری جامعه محصور در امور زندگی مردم و اداره آن نیست بلکه دل مردم، روح مردم، جهت دهی مردم، هدفگیری تلاشهای مردم و قالبگیری مجموعه زندگی مردم نیز در آن مندرج است. امام صادق به شیعیان آن روز میخواست بفهماند که اگر شما پیامبر را قبول دارید پیامبر مکرم اسلام یک به یک اسم پسران خود را امام معرفی نموده است و در نتیجه باید امام و پسران پیامبر مکرم اسلام، امام حی و حاکم فرمای آن حکومت باشند.
امام صادق فرمود: لنا خزائن الارض و مفاتیحها). [۱] گنجینه های زمین و کلید آنها در اختیار ماست.
یعنی اگر چیز با ارزشی میخواهید و دنبال چیز گرانبهایی هستید نزد ماست به افراد دیگر روی نیاورید. در روایتی دیگر از امام صادق بیانگر آن است که شما هر اموری داشته باشید آخر تصمیم گیرندهاش ما هستیم یا در دنیا یا در روز قیامت و عملاً تمام امور شیعیان و تمام امور مسلمین به ما برمیگردد و به ما منتهی میشود.
امام صادق (ع): اذا کان یوم القیامه ولینا امر شیعتنا فما کان علیهم لله فهو لنا و ما کان لنا غهو لهم، و ما کان للناس فهو علینا.
هنگامی که روز قیامت فرا رسد ما سرپرسا امور شیعیانمان را بر عهده میگیریم هر حقی از طرف خداوند باشد در اختیار ماست و هر حقی که در اختیار ما باشد ان را به شیعیانمان میبخشیم و هر حقی که مردم از انها داشته باشند بر عهده ماست که ادا کنیم.
یا در روایتی دیگر حسن و شر و عاقبت بخیری در قیامت به واسطه حضرات معصوم و امام معصوم است و شما اگر میخواهید سعادتمند شوید مجبورید که به ریسمان الهی در اولین جهت و بعد به ریسمان اهل بیت خود را متصل کنید.
الإمام الصادق علیه السلام: إنَّ اللّه َ سَیَجمَعُ لَنا ولِشیعَتِنَا الدُّنیا وَالآخِرَةَ. [ الکافی: ج ۱ ص ۴۷۴ ح ۴، الاختصاص: ص ۲۶۹، دلائل الإمامة: ص ۲۸۹ ح ۲۳۸، بصائر الدرجات: ص ۳۷۴ ح ۱، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص ۷۳۷ ح ۵۲ کلّها عن یونس بن ظبیان والمفضّل بن عمر وأبی سلمة السرّاج والحسین بن ثویر بن أبی فاختة، بحار الأنوار: ج ۴۷ ص ۸۷ ح ۸۸. ]
امام صادق علیه السلام: به زودی خداوند، دنیا و آخرت را به ما و شیعیان ما خواهد داد.
یا در روایت دیگر در بصائر الدرجات امده است که امام صادق میفرماید: ماییم اهل ذکر و اولو العلم و نزد ماست علم حرام و حلال.
عملکرد سوم ایشان تشکیل یک جمع وفادار و فعال بود لذا شما میبینید ایشان چهار هزار شاگرد پرورش دادند و جالبتر از آن این شاگردها محصور در یک منطقه خاصه نبودند بلکه آنها از مناطق مختلف مانند خراسان، مصر، کوفه، بصره و غیره بودند . به همین دلیل ایشان سعی میکردند گلچینهای آن روز را جمع آوری کنند و به آنها تعلیم بدهند تا بتوانند هر کدام از آنها مبلغ برتر و مستقل باشند و همچنین آنها در دیار خودشان به تبلیغ بپردازند و از انحرافات و تفکرات غلط جلوگیری کنند. مثلاً شما اگر میخواهید فکر غلط یک نفر را اصلاح کنید در حقیقت یک جمعی را تعلیم میدهید و به سوی آن میفرستید آنها با توجه به سوالات متفاوت میتوانند آن را از کار غلط خود روشن کنید زیرا در جامعه آن را تفکرات و جو باطل اجازه تشخیص درست از غلط را نمیداد بدین وسیله مردم یا جاهل بودنند یا در جهل مرکب به سر میبردند.
عملکرد چهارم و عملکرد آخر حضرت انهدام حاکمیت از لحاظ فکری و ذهنی بود. آن بزرگوار میدانست که انهدام حاکمیت فقط به وسیله انهدام فکری و ذهنی و عقیدتی انجام میشود. حاکمیت آن روز با انهدام جسمی و قیام تن به تن به هیچ وضع از میان نمیرفت.
در حال حاضر هم بهترین جنگ، جنگ عقیدتی است زیرا دیگر دشمن نیازی به تسلیحات ندارد. در جامعه امروزی شما شاهد هستید که دشمنان ما دیگر با سلاحهای مختلف نظامی بر سر مسلمین روی آوار نمیشوند چرا که از لحاظ سیاسی و لحاظ اقتصادی و همچنین از لحاظ بین الملل دیگر مشروعیت ندارد.
و چنانچه اقدام به این کار بکنند خیلی سریع به آنها لقب تروریست و ظالم میدهند. دشمن هم چه از لحاظ مالی و سیاسی حاضر به از میان رفتن اعتبار و خراب شدن پل های پشت سرش نیست به همین دلیل آنها با ابزاری به نام جنگ نرم، فضای مجازی و رسانه آلوده عقاید و تفکرات شیعه و مسلمین را مورد هدف قرار گرفته اند. به طوری بیماری خود ایمنی بر جامعه تزریق میکنند یعنی خودمان بر علیه خودمان دشمن میشویم بدون اینکه دشمن یک موشک و یک تیری بر سوی ما پرتاب کند.
در حال حاضر شما میبینید یک فضای مجازی میتواند عقاید یک جوان را از بین ببرد. نماز و واجبات و عقاید به واجبات دینی یک جوان را از میان بردارد. به همین سبب است که امام در آن موقعیت جنگ تن به تن را بدون ثمر و بدون فایده میدانست.
امام صادق علیه السلام با تمامی خدماتی که کردند باعث شدند پیشرفت بسیار چشمگیری از زمان ایشان به بعد انجام شود به همین دلیل هم خداوند تبارک و تعالی به امام صادق (ع) وعده عجیبی داده است. به طور کلی خداوند سبحان به هر ائمهای جداگانه یک بشارت و یک نوید خاصی داده است .به طور مثال به حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند دو پسران تو امام خواهند شد و امام عصر از فرزندان تو خواهد بود یا به امام حسین علیه السلام فرمودند سرور و سالار شهیدان جهان خواهی شد یا همچنین به امام رضا علیه السلام فرمودند فرزندی به تو عطا خواهد شد که نور چشم تو خواهد بود اما خداوند به امام صادق علیه السلام فرمود:
«عَلَی حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأُکرِمَنَّ مَثْوَی جَعْفَرٍ وَ لَأَسُرَّنَّهُ فِی أَشْیاعِهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ أَوْلِیائِهِ»؛
به خدا سوگند! این سخن از سوی من محقّق و قطعی است، آنجا که مکان زیارت حضرت جعفر بن محمد الصادق (علیهما السلام) است، تکریم خواهد شد، آن چنانکه همۀ اشیاع و انصار و اولیاء خوشحال و راضی شو د (الکافی، ج۱، ص ۵۲۷
یعنی اگر بخواهیم تو را اکرام کنیم و به مرتبه بالا بفرستیم و تو را خوشنود کنیم بوسیله بالا بردن شیعیان خود تو را خوشحال خواهیم کرد.
این نتیجه آن است که تمام دغدغه امام صادق علیه السلام پرورش شیعه و گسترش شیعه بوده است و به همین دلیل خداوند متعال بشارت آن را پیشرفت و منزلت والای شیعیان میداند.
منابع
۱. قران کریم
۳. نهج البلاغه
۳. خطبه فدکیه
۴. حیات القلوب. علامه محمد باقر مجلسی. جلد پنجم. انتشارات سرور. چاپ چهاردهم ۱۳۹۸
۵. القطره. ایت الله سید احمد مستنبط. جلد دوم. مترجم محمد حسین رحمیان. انتشلرلت الماس. چاپ دوازدهم ۱۳۹۲
۶. الطبقات الکبری. ابن سعد. جلد یکم. انتشارات دار صادر. بیروت
۷. الکافی. شیخ کلینی. جلد یکم. مترجم سید جواد مصطفوی. انتشارات چهاردهم معصوم
۸. گزیده تفسیر نمونه. ایت الله ناصر مکارم شیرازی. جلد دوم. انتشارات دار الکتب الاسلامیه. چاپ هفتم ۱۳۹۷
۹. پژوهشی در روایات تفسیری امام باقر و امام صادق (علیهما السلام). دکتر لاله افتخاری. جلد دوم. انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قران. چاپ اول ۱۳۸۷
۱۱. انسان ۲۵۰ ساله. حلقه سوم. آیت الله خامنه ای. انتشارات ایمان جهادی. چاپ سوم ۱۳۹۹
۱۲. صوت. مردم کوفه. حجت الاسلام حامد کاشانی. جلسه اول. سایت ایران صدا
۱۳. صوت. تغییر، درخواست دائمی خدا. حجت الاسلام علیرضا پناهیان. جلسه سوم – بقعه شیخ طرشتی ۱۷/۹/۱۴۰۱